[فعل]

to spew

/spjuː/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: spewed] [گذشته: spewed] [گذشته کامل: spewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با فشار خارج کردن فوران کردن، بیرون دادن

مترادف و متضاد eject throw up vomit
  • 1.Flames spewed from the aircraft's engine.
    1. شعله های آتش از موتور هواپیما با فشار خارج می شد.
  • 2.Massive chimneys were spewing out smoke.
    2. دودکش های غول آسا دود بیرون می دادند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان