Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با فشار خارج کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to spew
/spjuː/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: spewed]
[گذشته: spewed]
[گذشته کامل: spewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
با فشار خارج کردن
فوران کردن، بیرون دادن
مترادف و متضاد
eject
throw up
vomit
1.Flames spewed from the aircraft's engine.
1. شعله های آتش از موتور هواپیما با فشار خارج می شد.
2.Massive chimneys were spewing out smoke.
2. دودکش های غول آسا دود بیرون می دادند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sperm whale
spent
spending
spend
spelt
spheniscus demersus
sphenodon punctatum
sphere
spherical
spheroid
کلمات نزدیک
spermatozoon
sperm whale
sperm bank
sperm
spent
spf
sphere
spherical
sphinx
spice
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان