[اسم]

spoof

/spuːf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برنامه طنز نمایش طنز

  • 1.It's a spoof on horror movies.
    1. آن یک نمایش طنز برگرفته از فیلم های ترسناک است.
  • 2.They did a very clever game show spoof.
    2. آنها از برنامه مسابقه ی تلویزیونی زیرکانه برنامه طنز ساختند.
[فعل]

to spoof

/spuːf/
فعل گذرا
[گذشته: spoofed] [گذشته: spoofed] [گذشته کامل: spoofed]

2 جعل کردن

  • 1.Someone has been spoofing my address.
    1. یک نفر آدرس (ایمیل) من را جعل کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان