[صفت]

spontaneous

/spɑːnˈteɪniəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more spontaneous] [حالت عالی: most spontaneous]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خودبه‌خود فی‌البداهه، ناخودآگاه

معادل ها در دیکشنری فارسی: خودانگیخته خودجوش
مترادف و متضاد unforced voluntary calculated forced planned
  • 1.Be cautious with these oily rags because they can break out in spontaneous flame.
    1. مواظب (این) پارچه کهنه‌های روغنی باش زیرا خودبه‌خود آتش می گیرند.
  • 2.The vast crowd burst into spontaneous cheering at the skillful play.
    2. جمعیت انبوه به خاطر نمایش ماهرانه، ناخودآگاه فریاد شادی سر داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان