[اسم]

standing

/stˈændɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موقعیت مرتبه، وضعیت

  • 1.He remains at the top of the championship standings.
    1. او در بالاترین مرتبه قهرمانی باقی می‌ماند.
  • 2.she heads the world championship standings.
    2. او به سمت مرتبه قهرمانی دنیا پیش می‌رود.

2 سابقه آوازه، شهرت

  • 1.His standing as a movie director has risen in recent years.
    1. آوازه او به عنوان یک کارگردان فیلم، در سال‌های اخیر بیشتر شده است.
  • 2.She married into a family of higher social standing.
    2. او با یک خانواده با شهرت اجتماعی زیاد وصلت کرده است.

3 طول مدت

  • 1.The couple had a squabble of long standing.
    1. آن زوج جر و بحثی طولانی مدت داشتند.
  • 2.They had a friendship of many years’ standing.
    2. آن‌ها رفاقتی طولانی مدت داشتند.

4 ایستادن

  • 1.Standing compresses the spine and forces the heart to work against gravity.
    1. ایستادن ستون فقرات را فشرده می‌کند و قلب را مجبور می‌کند که برخلاف جاذبه کار کند.
  • 2.Standing too much can lead to back pain.
    2. زیادی ایستادن می‌تواند منجر به کمردرد شود.
[صفت]

standing

/stˈændɪŋ/
غیرقابل مقایسه

5 ایستاده

معادل ها در دیکشنری فارسی: ایستاده برپا سرپا سرپایی قایم
  • 1.Cats can clear two metres with a standing jump.
    1. گربه‌ها می‌توانند دو متر پرش ایستاده انجام دهند.
  • 2.The runners set off from a standing start.
    2. دونده‌ها (مسابقه را) با حالت ایستاده شروع کردند.

6 دایمی همیشگی، ثابت

  • 1.We have a standing invitation to visit them anytime.
    1. ما دعوتنامه ثابتی داریم که در هر زمان بتوانیم آن‌ها را ملاقات کنیم.
  • 2.You have to pay standing charges whether or not you use the service.
    2. چه از (آن) خدمات استفاده بکنید و چه نکنید، باید هزینه‌های ثابتی را بپردازید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان