Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ترساندن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to startle
/ˈstɑːrtl/
فعل گذرا
[گذشته: startled]
[گذشته: startled]
[گذشته کامل: startled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ترساندن
غافلگیر کردن، شوکه کردن، از جا پراندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
متوحش ساختن
1.You startled me when you knocked on the window.
1. من را ترساندی وقتی که با انگشت به شیشه زدی،.
تصاویر
کلمات نزدیک
starting salary
starting point
starting pistol
starting gun
starting grid
startled
startling
starvation
starve
starving
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان