Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ذخیره کردن
2 . مخفیگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to stash
/stæʃ/
فعل گذرا
[گذشته: stashed]
[گذشته: stashed]
[گذشته کامل: stashed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ذخیره کردن
پنهان کردن، انبار کردن
1.He had stashed cash in two safes in his office.
1. او در دو گاوصندوق در شرکتش پول نقد پنهان کرده بود.
[اسم]
stash
/stæʃ/
قابل شمارش
2
مخفیگاه
نهانگاه
تصاویر
کلمات نزدیک
starving
starve
starvation
startling
startled
state
state department
state education
state house
state of affairs
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان