Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بخار
2 . بخارپز کردن
3 . بخار بیرون دادن (بهخاطر گرما)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
steam
/stiːm/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بخار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بخار
1.a steam engine
1. موتور بخار
2.the age of steam
2. عصر بخار
[فعل]
to steam
/stiːm/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: steamed]
[گذشته: steamed]
[گذشته کامل: steamed]
صرف فعل
2
بخارپز کردن
1.Please steam the fish.
1. لطفاً ماهی را بخارپز کن.
3
بخار بیرون دادن (بهخاطر گرما)
بخار بلند شدن (از چیز گرم)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بخار کردن
1.A mug of coffee was steaming.
1. یک لیوان قهوه داشت بخار بیرون میداد.
2.Our damp clothes steamed in the heat.
2. از لباسهای مرطوب ما در گرما بخار بلند شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stealthy
stealthily
stealth
steal someone's heart
steal
steam iron
steam up
steamboat
steamed
steamer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان