Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . غلتک (راهسازی)
2 . نیروی سرکوبگر
3 . بهزور تصویب کردن (لایحه یا مصوبه)
4 . کسی را وادار به کاری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
steamroller
/ˈstiːmroʊlər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
غلتک (راهسازی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جادهصافکن
2
نیروی سرکوبگر
[فعل]
to steamroller
/ˈstiːmroʊlər/
فعل گذرا
[گذشته: steamrollered]
[گذشته: steamrollered]
[گذشته کامل: steamrollered]
صرف فعل
3
بهزور تصویب کردن (لایحه یا مصوبه)
1.The government's trying to steamroller a law through.
1. دولت در تلاش است تا یک قانون را بهزور تصویب کند.
4
کسی را وادار به کاری کردن
تحمیل کردن، متقاعد کردن
1.She tried to steamroller him into a job he did not want.
1. او سعی کرد "پیتر" را وادار کند شغلی که نمیخواست را انتخاب کند.
2.They could simply steamroller all opposition.
2. آنها بهآسانی توانستند تمام مخالفان را وادار به موافقت کنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
steamer
steamed
steamboat
steam up
steam iron
steamship
steamy
steed
steel
steel band
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان