[صفت]

sticky

/ˈstɪk.i/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: stickier] [حالت عالی: stickiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چسبناک

معادل ها در دیکشنری فارسی: چسبناک نوچ
مترادف و متضاد adherent adhesive
  • 1.This tape is really sticky.
    1. این نوار چسب واقعا چسبناک است.
  • 2.You need to wash those sticky hands.
    2. شما باید آن دست های چسبناک را بشویید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان