[اسم]

stoppage

/ˈstɑːpɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توقف

معادل ها در دیکشنری فارسی: توقف سکته منع

2 گرفتگی گیر، بندآمدگی

3 کاهش کسر

4 اعتصاب تعطیلی

a two-day stoppage by train drivers
اعتصاب دوروزه رانندگان قطار
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان