Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . توقف (در سفر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
stopover
/ˈstɑp.oʊ.vər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
توقف (در سفر)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اتراق
مترادف و متضاد
layover
1.The plane tickets include a two-night stopover in Singapore.
1. بلیط های هواپیما شامل یک توقف دو شبه در سنگاپور می شود.
2.We had a two-day stopover in Fiji on the way to Australia.
2. ما در راهمان به استرالیا، توقفی دوروزه در فیجی داشتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
stoplight
stopgap
stopcock
stop up
stop someone in their tracks
stoppage
stopper
stopping train
stopwatch
storage
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان