[اسم]

stream

/striːm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نهر جوی، رود

معادل ها در دیکشنری فارسی: جوی نهر
مترادف و متضاد brook river watercourse
  • 1.A little stream flows through their garden.
    1. نهری کوچک از میان باغ آنها می‌گذرد.
underground streams
نهرهای زیرزمینی

2 جریان

مترادف و متضاد flow jet
stream of something
جریان چیزی
  • a stream of blood
    جریان خون
[فعل]

to stream

/striːm/
فعل ناگذر
[گذشته: streamed] [گذشته: streamed] [گذشته کامل: streamed]

3 جاری شدن

مترادف و متضاد flow pour run
  • 1.Tears were streaming down his face.
    1. اشک از صورت او جاری بود.
to stream from something
از چیزی جاری شدن
  • Blood was streaming from her head.
    خون داشت از سرش جاری می‌شد.

4 آنلاین گوش دادن/نگاه کردن

to stream something
چیزی را آنلاین گوش دادن
  • I suggest you stream the song instead of downloading it.
    من پیشنهاد می‌کنم آهنگ را آنلاین گوش کنی تا اینکه آن را دانلود کنی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان