Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تقویت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to strengthen
/ˈstreŋ.θən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: strengthened]
[گذشته: strengthened]
[گذشته کامل: strengthened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تقویت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تقویت کردن
1.exercises to strengthen the leg muscles
1. ورزشهایی برای تقویت ماهیچههای پا
2.The experience only strengthened his belief in God.
2. آن تجربه تنها باور او به خدا را تقویت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
strength
streetwise
streetlight
streetlamp
streetcar
strengthen someone's belief
strenuous
stress
stress mark
stress out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان