[فعل]

to stroll

/stroʊl/
فعل ناگذر
[گذشته: strolled] [گذشته: strolled] [گذشته کامل: strolled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سلانه‌سلانه راه رفتن قدم زدن، یواش یواش راه رفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: قدم زدن
  • 1.I strolled around the city.
    1. سلانه‌سلانه در شهر راه رفتم.
[اسم]

stroll

/stroʊl/
قابل شمارش

2 قدم‌زنی عمل آرام آرام قدم زدن

  • 1.a stroll in the park
    1. قدم‌زنی [قدمی] در پارک
  • 2.He took a stroll in the garden.
    2. او در باغ، آرام آرام قدم زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان