[اسم]

success

/səkˈses/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 موفقیت

معادل ها در دیکشنری فارسی: توفیق نصرت موفقیت
مترادف و متضاد successfulness triumph failure
  • 1.The dinner party was a great success.
    1. مهمانی شام موفقیت بزرگی بود.
  • 2.The success rate for this operation is very low.
    2. میزان موفقیت این عمل جراحی بسیار پایین است.
  • 3.We are all very proud of the success of our graduates.
    3. ما همگی بر موفقیت فارغ‌التحصیلانمان بسیار مفتخر هستیم.
success in doing something
موفقیت در انجام کاری
  • I didn't have much success in finding a job.
    من موفقیت زیادی در پیدا کردن یک شغل نداشتم.
success in something
موفقیت در چیزی
  • I'm not having any success in my job.
    هیچ موفقیتی در کارم ندارم.
the key to success
رمز موفقیت/کلید موفقیت
  • Confidence is the key to success.
    اعتمادبه‌نفس کلید موفقیت است.
to make a success
موفق شدن
  • He was determined to make a success of the business.
    او مصمم بود در کسب‌وکار موفق شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان