[اسم]

suffering

/ˈsʌf.ər.ɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رنج و عذاب درد

  • 1.Death finally brought an end to her suffering.
    1. مرگ بالاخره به درد و رنج او پایان بخشید.
  • 2.The war will cause widespread human suffering.
    2. این جنگ موجب رنج و عذاب انسانی گسترده‌ای خواهد شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان