[صفت]

superfluous

/suːˈpɜːrfluəs/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more superfluous] [حالت عالی: most superfluous]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 غیر ضروری اضافی، زائد

معادل ها در دیکشنری فارسی: زاید زیادی
مترادف و متضاد excessive redundant surplus unnecessary essential
  • 1.the purchaser should avoid asking for superfluous information.
    1. خریدار نباید اطلاعات اضافی بپرسد.
  • 2.The report was marred by a mass of superfluous detail.
    2. گزارش توسط جزئیات غیرضروری ضایع شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان