Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گوش پاک کن
2 . تمیز کردن زخم (با پنبه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
swab
/swɑːb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گوش پاک کن
سواب (پزشکی)
1.to take a throat swab
1. با سواب گلو نمونه برداری کردن
[فعل]
to swab
/swɑːb/
فعل گذرا
[گذشته: swabbed]
[گذشته: swabbed]
[گذشته کامل: swabbed]
صرف فعل
2
تمیز کردن زخم (با پنبه)
1.The nurse swabbed the cut on my leg.
1. پرستار زخم روی پایم را با پنبه تمیز کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
svelte
suv
sustenance
suss out
suspire
swaddle
swaddling bands
swaddling clothes
swahili
swain
کلمات نزدیک
sw
svelte
suzy
suzanne
suv
swaddling
swagger
swahili
swallow
swallow one's pride
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان