[اسم]

swab

/swɑːb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گوش پاک کن سواب (پزشکی)

  • 1.to take a throat swab
    1. با سواب گلو نمونه برداری کردن
[فعل]

to swab

/swɑːb/
فعل گذرا
[گذشته: swabbed] [گذشته: swabbed] [گذشته کامل: swabbed]

2 تمیز کردن زخم (با پنبه)

  • 1.The nurse swabbed the cut on my leg.
    1. پرستار زخم روی پایم را با پنبه تمیز کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان