Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خرامیدن
2 . لاف زدن
3 . راه رفتن به طور شقورق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to swagger
/ˈswægər/
فعل ناگذر
[گذشته: swaggered]
[گذشته: swaggered]
[گذشته کامل: swaggered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خرامیدن
شقورق راه رفتن، با تکبر راه رفتن
1.A broad-shouldered man wearing a black jacket swaggered confidently up to the bar.
1. یک مرد چهارشانه که کت مشکی پوشیده بود با اعتمادبهنفس به سمت بار خرامید.
2
لاف زدن
پز دادن
[اسم]
swagger
/ˈswægər/
قابل شمارش
3
راه رفتن به طور شقورق
تصاویر
کلمات نزدیک
swaddling
swab
sw
svelte
suzy
swahili
swallow
swallow one's pride
swallow up
swami
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان