[فعل]

to swagger

/ˈswægər/
فعل ناگذر
[گذشته: swaggered] [گذشته: swaggered] [گذشته کامل: swaggered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خرامیدن شق‌ورق راه رفتن، با تکبر راه رفتن

  • 1.A broad-shouldered man wearing a black jacket swaggered confidently up to the bar.
    1. یک مرد چهارشانه که کت مشکی پوشیده بود با اعتمادبه‌نفس به سمت بار خرامید.

2 لاف زدن پز دادن

[اسم]

swagger

/ˈswægər/
قابل شمارش

3 راه رفتن به طور شق‌ورق

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان