[اسم]

tariff

/ˈtærɪf/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تعرفه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تعرفه
  • 1.A general tariff was imposed on foreign imports.
    1. یک تعرفه عمومی بر واردات خارجی قرار داده شد.
  • 2.mobile-phone tariffs
    2. تعرفه های تماس تلفن همراه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان