[صفت]

tender

/ˈtendər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: tenderer] [حالت عالی: tenderest]

1 نرم

معادل ها در دیکشنری فارسی: لطیف
مترادف و متضاد tough
  • 1.Boil the beans until they are tender.
    1. لوبیاها را بجوشانید تا نرم شوند.
  • 2.This meat is extremely tender.
    2. این گوشت به شدت نرم است.

2 مهربان بامحبت، محبت‌آمیز

معادل ها در دیکشنری فارسی: دلاویز
a tender look
نگاهی محبت‌آمیز

3 دردناک حساس، کبود

مترادف و متضاد sore
  • 1.My leg is still very tender where I banged it.
    1. پایم، آنجا که بهش ضربه زدم، هنوز خیلی دردناک است.
[اسم]

tender

/ˈtendər/
قابل شمارش

4 قایق کوچک (ویژه حمل مسافر یا بار بین کشتی و خشکی)

5 خودروی حمل تجهیزات سوخت‌رسان

6 پیشنهاد

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشنهاد مناقصه مزایده
مترادف و متضاد bid
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان