[فعل]

to terminate

/ˈtɜːrmɪneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: terminated] [گذشته: terminated] [گذشته کامل: terminated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایان دادن خاتمه دادن

formal
مترادف و متضاد end
  • 1.The agreement was terminated immediately.
    1. توافق‌نامه بلافاصله پایان یافت.
  • 2.We had no other opinion but to terminate the contract.
    2. ما هیچ گزینه‌ای نداشتیم به جز اینکه به قرارداد خاتمه دهیم.

2 خاتمه یافتن تمام شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: به انتها رسیدن
formal
  • 1.Your contract of employment terminates in December .
    1. قرارداد استخدام شما در دسامبر خاتمه می‌یابد.

3 به ایستگاه آخر رسیدن (اتوبوس یا قطار) به پایان مسیر رسیدن، به آخر خط رسیدن

formal
  • 1.This train terminates at London Victoria.
    1. این قطار در (ایستگاه) لندن ویکتوریا به آخر خط می‌رسد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان