[اسم]

terminal

/ˈtɜr.mɪn.əl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پایانه (اتوبوس، هواپیما و...) ترمینال

معادل ها در دیکشنری فارسی: پایانه ترمینال
  • 1.I will see you in Terminal 4.
    1. در پایانه (شماره) 4 می‌بینمت.
ferry/bus... terminal
پایانه فری/اتوبوس
  • the airport’s passenger terminal
    پایانه مسافربری فرودگاه

2 ترمینال (رایانه)

[صفت]

terminal

/ˈtɜr.mɪn.əl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fatal] [حالت عالی: most fatal]

3 لاعلاج درمان‌ناپذیر، کشنده

مترادف و متضاد fatal
a terminal illness
یک بیماری لاعلاج
  • 1. He has terminal lung cancer.
    1. او سرطان لاعلاج ریه دارد.
  • 2. The illness is usually terminal.
    2. این بیماری معمولا لاعلاج است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان