[اسم]

textile

/ˈtekstaɪl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پارچه منسوج

معادل ها در دیکشنری فارسی: پارچه منسوج قماش
  • 1.a factory producing a range of textiles
    1. کارخانه ی تولید کننده انواع پارچه
  • 2.He got a job in textiles.
    2. او شغلی در نساجی دارد.
  • 3.the textile industry
    3. صنعت پارچه [نساجی]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان