Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مشت زدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
throw a punch
/θɹˈoʊ ɐ pˈʌntʃ/
1
مشت زدن
مترادف و متضاد
hit
to throw a punch (at somebody)
(به کسی) مشت زدن
1. Every time he throws a punch, he moves his face.
1. هربار که او مشت میزد، صورتش را تکان میدهد.
2. Rogers threw a punch at Martin.
2. "راجرز" به "مارتین" مشت زد.
تصاویر
کلمات نزدیک
throw a party
open-toed
online gaming
online banking
nosh
throw doubt on
order book
major in
overcooked
out and about
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان