[اسم]

thunder

/ˈθʌn.dər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تندر رعد، آسمان غرنبه، آسمان غرش

معادل ها در دیکشنری فارسی: تندر رعد
مترادف و متضاد thunderclap
thunder and lightning
رعدوبرق
[فعل]

to thunder

/ˈθʌn.dər/
فعل ناگذر
[گذشته: thundered] [گذشته: thundered] [گذشته کامل: thundered]

2 آسمان‌غرنبه زدن آسمان‌غرش زدن

  • 1.It thundered all night.
    1. تمام شب آسمان‌غرنبه می‌زد.

3 باسروصدا و سریع حرکت کردن

  • 1.Niccolini was thundering up the stairs.
    1. "نیکولینی" داشت باسروصدا از پله‌ها بالا می‌رفت.
  • 2.The truck thundered along the road.
    2. کامیون باسروصدا و سریع در جاده حرکت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان