Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تندر
2 . آسمانغرنبه زدن
3 . باسروصدا و سریع حرکت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
thunder
/ˈθʌn.dər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تندر
رعد، آسمان غرنبه، آسمان غرش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تندر
رعد
مترادف و متضاد
thunderclap
thunder and lightning
رعدوبرق
[فعل]
to thunder
/ˈθʌn.dər/
فعل ناگذر
[گذشته: thundered]
[گذشته: thundered]
[گذشته کامل: thundered]
صرف فعل
2
آسمانغرنبه زدن
آسمانغرش زدن
1.It thundered all night.
1. تمام شب آسمانغرنبه میزد.
3
باسروصدا و سریع حرکت کردن
1.Niccolini was thundering up the stairs.
1. "نیکولینی" داشت باسروصدا از پلهها بالا میرفت.
2.The truck thundered along the road.
2. کامیون باسروصدا و سریع در جاده حرکت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
thumping
thump
thumbtack
thumbs-up
thumbs up
thunderbolt
thunderclap
thundercloud
thunderous
thunderstorm
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان