[اسم]

ticket

/ˈtɪk.ət/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلیت بلیط

معادل ها در دیکشنری فارسی: بلیت فیش
مترادف و متضاد pass voucher
ticket for something
بلیت (برای) چیزی
  • How much are tickets for the concert?
    بلیت‌های کنسرت چه قیمتی هستند؟
ticket to someplace
بلیت (برای) جایی
  • I’d like two tickets to Berlin.
    دو بلیت برای برلین می‌خواستم.
a ticket to do something
بلیت برای انجام کاری
  • a ticket to watch the US Open
    بلیت برای تماشای تورنمنت تنیس آزاد آمریکا
a train/bus/plane... ticket
بلیت قطار/اتوبوس/هواپیما و...
  • I’ve lost my train ticket.
    من بلیت قطارم را گم کرده‌ام.
a one-way/return/round-trip ticket
بلیت یک‌طرفه/رفت و برگشت/رفت و برگشت
  • How much is a round-trip ticket to Boston?
    بلیت رفت و برگشت به بوستون چقدر است؟
to book/reserve a ticket
بلیت رزرو کردن
  • We booked our tickets in advance.
    ما از پیش بلیت‌هایمان را رزرو کردیم.
to buy a ticket
بلیت خریدن
  • Sheila bought a ticket for the next flight home.
    "شیلا" برای پرواز بعدی به خانه بلیت خرید.
a ticket office/booth/counter
دفتر/باجه/پیشخوان (صدور) بلیت
  • There was a long queue at the ticket office.
    صفی طولانی در دفتر صدور بلیت وجود داشت.
کاربرد اسم ticket به معنای بلیت
معادل اسم ticket در فارسی "بلیت" است. ticket یا بلیت معمولا یک ورق کاغذی است که باید در قبال آن مبلغی را بپردازید و اطلاعاتی بر روی آن ثبت شده است که شما را مجاز به انجام کاری می‌کند. مثلا سوار اتوبوس و قطار شدن، ورود به سینما یا تئاتر و ... مثال:
"a concert ticket" (یک بلیت کنسرت)
"a bus ticket" (بلیت اتوبوس)

2 قبض جریمه برگه جریمه

معادل ها در دیکشنری فارسی: برگه جریمه
parking/speeding ticket
قبض جریمه پارک ممنوع/سرعت غیرمجاز
  • He got a ticket for speeding on the highway.
    او به خاطر سرعت غیرمجاز در بزرگراه برگه جریمه دریافت کرد.

3 لیست انتخاباتی (از نامزدهای یک حزب)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان