Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محدود کردن
2 . دست و پای کسی را بستن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to tie down
/taɪ daʊn/
فعل گذرا
[گذشته: tied down]
[گذشته: tied down]
[گذشته کامل: tied down]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
محدود کردن
پایبند کردن
1.We'd agreed from the beginning not to tie each other down.
1. ما از اول توافق کرده بودیم که یکدیگر را محدود نکنیم.
2
دست و پای کسی را بستن
1.The robbers tied Gary down so he couldn't get up and get away.
1. دزدها دست و پای "گری" را بستند تا او نتواند بلند شود و فرار کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tie
tidy up
tidy
tidiness
tide
tie up
tieback
tierce
tiffin
tiger
کلمات نزدیک
tie clip
tie
tidy up
tidy
tidiness
tie the game
tie the knot
tie up
tie-in
tiebreak
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان