Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تداخل زمانی داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to tie in with
/taɪ ɪn wɪð/
فعل گذرا
[گذشته: tied in with]
[گذشته: tied in with]
[گذشته کامل: tied in with]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تداخل زمانی داشتن
همزمان بودن
1.The concert will tie in with the festival of dance taking place the same weekend.
1. کنسرت با جشنواره رقصی که همین هفته برگزار میشود تداخل زمانی خواهد داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
tie in knots
tie in
tie down
tie clip
tie beam
tie plate
tie rack
tie rod
tie tack
tie the knot
کلمات نزدیک
tidy away
throw into
think ahead
thaw out
text back
pay a call on
trigger off
type in
veg out
visit with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان