[اسم]

tissue

/ˈtɪʃ.uː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستمال کاغذی

معادل ها در دیکشنری فارسی: دستمال کاغذی
مترادف و متضاد tissue paper
  • 1.I have some tissues in my bag.
    1. چندتا دستمال کاغذی در کیفم دارم.

2 بافت

معادل ها در دیکشنری فارسی: بافت نسج
مترادف و متضاد material matter
a sample of brain tissue
نمونه‌ای از بافت مغز
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان