Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تنباکو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
tobacco
/təˈbækoʊ/
قابل شمارش
[جمع: tobaccos]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تنباکو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تنباکو
توتون
1.Several different tobaccos are grown on the land.
1. تنباکوهای مختلفی در این زمین رشد می کنند.
2.The government imposed a ban on tobacco advertising.
2. دولت ترویج و تبلیغ تنباکو را ممنوع اعلام کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
toaster
toasted
toast
toady
toadstool
tobacconist
tobacconist's
toboggan
tobogganing
toby
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان