Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سنتی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
traditional
/trəˈdɪʃ.ən.əl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more traditional]
[حالت عالی: most traditional]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سنتی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سنتی
عرفی
مترادف و متضاد
conventional
customary
modern
unconventional
1.The dancers were wearing traditional Hungarian dress.
1. رقاصان، لباس سنتی مجارستانی پوشیده بودند.
traditional farming methods
روشهای سنتی کشاورزی
تصاویر
کلمات نزدیک
tradition
trading estate
trading
tradesman
trader
traditional medicine
traditionalism
traditionalist
traditionally
traduce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان