[فعل]

to tranquilize

/ˈtræŋkwəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: tranquilized] [گذشته: tranquilized] [گذشته کامل: tranquilized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آرام کردن بیهوش کردن

  • 1.A gamekeeper tranquillized the rhinoceros with a drugged dart.
    1. شکاربان با تیری آغشته به دارو کرگدن را آرام کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان