Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خلسه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
trance
/træns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خلسه
از خود بیخودی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خلسه
1.He was staring straight ahead, lost in a trance.
1. او غرق در خلسه، مستقیم به رو به رو چشم دوخته بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
tran
tramway
trampoline
trampled
trample
trance music
tranquil
tranquility
tranquilize
tranquilizer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان