Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گنج
2 . عزیز شمردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
treasure
/ˈtreʒ.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گنج
گنجینه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خزینه
گنج
1.a treasure island
1. جزیره گنج
2.buried treasure
2. گنج دفن شده
3.pirates and their fascination with treasures
3. دزدان دریایی و شیفتگی شان به گنج
[فعل]
to treasure
/ˈtreʒ.ər/
فعل گذرا
[گذشته: treasured]
[گذشته: treasured]
[گذشته کامل: treasured]
صرف فعل
2
عزیز شمردن
گرامی داشتن
1.I will treasure those memories forever.
1. من تا ابد آن خاطرات را عزیز میشمارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
treason
treadmill
treaded
tread
treacly
treasure hunt
treasure trove
treasurer
treasures
treasury
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان