[اسم]

tread

/tɹˈɛd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 روی پله

  • 1.The treads were composed of wood.
    1. روی پله‌ها از چوب ساخته شده بودند.

2 آج (لاستیک و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آج
  • 1.The tread on the tires has worn down to a dangerous level.
    1. آج لاستیک‌ها تا سطح خطرناکی ساییده شده‌اند.
  • 2.These rough roads soon wore the tread of motorcycle tires off.
    2. این جاده‌های ناهموار زود آج لاستیک موتورسیکلت را ساییده کرد.

3 گام صدای پا، نحوه راه رفتن ، گام‌برداری

  • 1.His tread was measured and stately.
    1. گام‌های او سنجیده و باوقار بود.
  • 2.I heard his heavy tread on the stairs.
    2. من صدای پای محکمی روی پله‌ها شنیدم.

4 زیره کفش ته کفش

  • 1.You should buy Anti-Slip Shoe Treads.
    1. تو باید زیره کفش ضد لغزش بخری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان