[فعل]

to trespass

/ˈtrespəs/
فعل ناگذر
[گذشته: trespassed] [گذشته: trespassed] [گذشته کامل: trespassed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بدون اجازه وارد شدن غیرقانونی وارد شدن

  • 1.He told me I was trespassing on private land.
    1. او به من گفت که بدون اجازه وارد ملک شخصی شده ام.
  • 2.The sign on the fence said ‘No trespassing’.
    2. روی تابلوی روی حصار نوشته بود "ورود بدون اجازه ممنوع".
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان