[فعل]

to try out

/traɪ aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: tried out] [گذشته: tried out] [گذشته کامل: tried out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 امتحان کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: امتحان کردن
to try something out
چیزی را امتحان کردن
  • 1. We're going to try out that Italian restaurant tonight.
    1. ما قرار است آن رستوران ایتالیایی جدید را امشب امتحان کنیم.
  • 2. Why don't you try out your new racket?
    2. چرا راکت جدیدت را امتحان نمی‌کنی؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان