[اسم]

tug

/tʌɡ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (عمل) کشیدن

  • 1.The little girl gave my hand a tug.
    1. دختر کوچولو دست من را کشید.

2 قایق یدک‌کش کشتی یدک‌کش

مترادف و متضاد tugboat
[فعل]

to tug

/tʌɡ/
فعل ناگذر
[گذشته: tugged] [گذشته: tugged] [گذشته کامل: tugged]

3 با زور کشیدن

  • 1.I tugged at the rope and it broke.
    1. من با زور طناب را کشیدم و آن پاره شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان