Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زیاد کردن
2 . سر رسیدن
3 . پیدا کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to turn up
/tɜrn ʌp/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: turned up]
[گذشته: turned up]
[گذشته کامل: turned up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
زیاد کردن
to turn something up
چیزی را زیاد کردن
1. Could you turn the heat up, please?
1. میتوانی لطفاً شوفاژ را زیاد کنی؟
2. Turn up the TV - I can't hear it.
2. (صدای) تلویزیون را زیاد کن؛ من نمیتوانم بشنوم.
2
سر رسیدن
آمدن
مترادف و متضاد
arrive
come
1.Do you think many people will turn up?
1. آیا فکر میکنی افراد زیادی بیایند؟
to turn up late/early/on time ...
دیر/زود/به موقع و... رسیدن
1. She turned up at my house late one night.
1. او یک شب دیر وقت دم خانه من (سر) رسید.
2. Steve turned up late, as usual.
2. "استیو" طبق معمول دیر رسید.
3
پیدا کردن
پیدا شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیدا شدن
مترادف و متضاد
discover
find
1.I lost my glasses last week and they haven't turned up yet.
1. من هفته گذشته عینکم را گم کردم و آن هنوز پیدا نشده است.
to turn something up
چیزی پیدا کردن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
turn to
turn tail
turn signal
turn over
turn out
turner
turning
turning point
turnip
turnip cabbage
کلمات نزدیک
turn to
turn thumbs down
turn the other cheek
turn tail
turn swords into ploughshares
turn up one's nose at
turn up one's toes
turn upside down
turn-off
turn-on
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان