[عبارت]

turn tail

/tɜrn teɪl/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دم روی کول گذاشتن فلنگ را بستن

مترادف و متضاد run away
  • 1.We decided to turn tail and leave the stadium before there was a fight.
    1. ما تصمیم گرفتیم دم مان را روی کول گذاشته و قبل از اینکه دعوایی بشود از استادیوم خارج شویم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان