[فعل]

to twirl

/twɜrl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: twirled] [گذشته: twirled] [گذشته کامل: twirled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 چرخیدن چرخاندن، دور زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تابیدن
مترادف و متضاد whirl
  • 1.Katy twirled in front of the mirror.
    1. "کتی" جلوی آیینه چرخید.
  • 2.she twirled her fork in the pasta.
    2. او چنگالش را در پاستا چرخاند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان