[صفت]

unaffected

/ʌnɐfˈɛktᵻd/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 حقیقی واقعی

2 بی‌ریا صادق، نامتظاهرانه

  • 1.He greeted me with unaffected warmth.
    1. او با صمیمیت نامتظاهرانه به من سلام داد.

3 تحت تاثیر قرار نگرفته دگرگون‌نشده، تغییرنیافته

  • 1.The north remained unaffected by the drought.
    1. شمال (کشور) تحت تاثیر خشکسالی قرار نگرفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان