Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . صاف کردن
2 . آسودن
3 . باز کردن (بادبان، طناب و ...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to unbend
/ˌʌnˈbend/
فعل گذرا
[گذشته: unbent]
[گذشته: unbent]
[گذشته کامل: unbent]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
صاف کردن
راست کردن
2
آسودن
بیخیال بودن، راحت گرفتن
1.He could be fun if he’d unbend a little.
1. او میتواند آدم باحالی باشد اگر فقط کمی بیخیال باشد [راحت بگیرد].
3
باز کردن (بادبان، طناب و ...)
تصاویر
کلمات نزدیک
unbelieving
unbeliever
unbelievably
unbelievable
unbeaten
unbending
unbiased
unblemished
unblinking
unblock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان