[صفت]

uncaring

/ʌnˈkerɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more uncaring] [حالت عالی: most uncaring]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌احساس بی‌عاطفه

معادل ها در دیکشنری فارسی: نامهربان
disapproving
مترادف و متضاد callous caring
  • 1.He was selfish and uncaring.
    1. او خودخواه و بی‌عاطفه بود.

2 بی‌تفاوت بی‌ملاحظه

disapproving
  • 1.She was totally uncaring of anyone's feelings.
    1. او کاملاً نسبت به احساسات دیگران بی‌تفاوت بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان