[اسم]

undershirt

/ˈʌndərʃɜːrt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زیرپیراهنی زیرپوش

معادل ها در دیکشنری فارسی: زیرپوش زیرپیراهنی عرق‌گیر
  • 1.He was standing there in his undershirt and shorts.
    1. او با زیرپوش و شلوارک آنجا ایستاده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان