Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . با درک
2 . استنتاج
3 . تفاهم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
understanding
/ˌʌn.dərˈstæn.dɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more understanding,]
[حالت عالی: most understanding,]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
با درک
با فهم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فهمیده
مترادف و متضاد
sympathetic
1.an understanding partner
1. شریکی با فهم
2.Fortunately, my boss is very understanding.
2. خوشبختانه، رییس من بسیار با درک است.
[اسم]
understanding
/ˌʌn.dərˈstæn.dɪŋ/
قابل شمارش
2
استنتاج
درک، فهم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استنباط
برداشت
درک
شعور
فهم
1.Thank you for your understanding - I do appreciate it.
1. ممنون از درکتان؛ سپاسگزارم.
understanding of something
استنتاج از چیزی
My understanding of the agreement
استنتاج من از قرارداد
to have an understanding
درک داشتن
She doesn't have any understanding of politics.
او هیچ درکی از سیاست ندارد.
to gain/get/develop an understanding
فهم بهدست آوردن/کسب کردن/بهدست آوردن
Scientists tried to gain a greater understanding of the effects of radiation.
دانشمندان سعی کردند تا فهم بیشتری از تاثیرات پرتوافکنی بهدست بیاورند.
to increase/improve/enhance somebody’s understanding
فهم کسی را افزایش دادن/بهتر کردن/بیشتر کردن
The classes really helped to increase our understanding of the subject.
کلاسها واقعا به افزایش فهم ما از موضوع درس کمک کرد.
a better/greater/deeper understanding
فهم بهتر/بیشتر/عمیقتر
All of this will lead to a better understanding of the overseas market.
همه اینها منجر به فهمی بهتر از بازار خارجی میشود.
3
تفاهم
توافق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تفاهم
to come to/reach an understanding
به تفاهم رسیدن
The two sides have reached an understanding about the sale of the house.
دو طرف درباره فروش خانه به تفاهم رسیدهاند.
to have an understanding that...
به این توافق رسیدن که...
We had an understanding that Jean-Claude should never be mentioned.
ما به این توافق رسیدیم که "ژان کلاد" هرگز نباید اسمش برده شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
understandably
understandable
understand
understaffed
underskirt
understate
understated
understatement
understudy
undertake
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان