[صفت]

understanding

/ˌʌn.dərˈstæn.dɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more understanding,] [حالت عالی: most understanding,]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 با درک با فهم

معادل ها در دیکشنری فارسی: فهمیده
مترادف و متضاد sympathetic
  • 1.an understanding partner
    1. شریکی با فهم
  • 2.Fortunately, my boss is very understanding.
    2. خوشبختانه، رییس من بسیار با درک است.
[اسم]

understanding

/ˌʌn.dərˈstæn.dɪŋ/
قابل شمارش

2 استنتاج درک، فهم

معادل ها در دیکشنری فارسی: استنباط برداشت درک شعور فهم
  • 1.Thank you for your understanding - I do appreciate it.
    1. ممنون از درکتان؛ سپاسگزارم.
understanding of something
استنتاج از چیزی
  • My understanding of the agreement
    استنتاج من از قرارداد
to have an understanding
درک داشتن
  • She doesn't have any understanding of politics.
    او هیچ درکی از سیاست ندارد.
to gain/get/develop an understanding
فهم به‌دست آوردن/کسب کردن/به‌دست آوردن
  • Scientists tried to gain a greater understanding of the effects of radiation.
    دانشمندان سعی کردند تا فهم بیشتری از تاثیرات پرتوافکنی به‌دست بیاورند.
to increase/improve/enhance somebody’s understanding
فهم کسی را افزایش دادن/بهتر کردن/بیشتر کردن
  • The classes really helped to increase our understanding of the subject.
    کلاس‌ها واقعا به افزایش فهم ما از موضوع درس کمک کرد.
a better/greater/deeper understanding
فهم بهتر/بیشتر/عمیق‌تر
  • All of this will lead to a better understanding of the overseas market.
    همه اینها منجر به فهمی بهتر از بازار خارجی می‌شود.

3 تفاهم توافق

معادل ها در دیکشنری فارسی: تفاهم
to come to/reach an understanding
به تفاهم رسیدن
  • The two sides have reached an understanding about the sale of the house.
    دو طرف درباره فروش خانه به تفاهم رسیده‌اند.
to have an understanding that...
به این توافق رسیدن که...
  • We had an understanding that Jean-Claude should never be mentioned.
    ما به این توافق رسیدیم که "ژان کلاد" هرگز نباید اسمش برده شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان