Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بر عهده گرفتن
2 . تعهد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to undertake
/ˌʌndərˈteɪk/
فعل گذرا
[گذشته: undertook]
[گذشته: undertook]
[گذشته کامل: undertaken]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بر عهده گرفتن
عهدهدار شدن، قبول کردن، تقبل کردن، انجام دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
التزام دادن
بر عهده گرفتن
متقبل شدن
متعهد شدن
متعهد کردن
مبادرت ورزیدن
قبول کردن
1.Students are required to undertake simple experiments.
1. دانشآموزان موظف هستند آزمایشهای ساده را بر عهده بگیرند.
2
تعهد کردن
متعهد شدن، پیمان بستن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعهد کردن
1.He undertook to finish the job by Friday.
1. او متعهد شد که کار را تا جمعه تمام کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
understudy
understatement
understated
understate
understanding
undertaker
undertaking
undertone
undertow
underused
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان