[قید]

uneasily

/ʌnˈiːzɪli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بانگرانی بااسترس

مترادف و متضاد anxiously
  • 1.She looked uneasily around the room.
    1. او بانگرانی به اطراف اتاق نگاه انداخت.

2 با ناراحتی

  • 1.She had slept uneasily that night.
    1. او آن شب با ناراحتی خوابیده بود. [او آن شب راحت نخوابیده بود.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان