Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کشف کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to unearth
/əˈnɜrθ/
فعل گذرا
[گذشته: unearthed]
[گذشته: unearthed]
[گذشته کامل: unearthed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کشف کردن
از زیر خاک درآوردن
formal
مترادف و متضاد
dig up
excavate
unbury
bury
1.A plot to defraud the investors was unearthed by the F.B.I.
1. توطئه کلاهبرداری از سرمایهگذاران توسط "افبیآی" کشف شد.
2.The digging of the scientists unearthed a buried city.
2. حفاری دانشمندان، شهر مدفون شدهای را از خاک بیرون کشید.
3.The museum exhibited the vase that had been unearthed in Greece.
3. موزه، گلدانی را که در یونان کشف شده بود، به نمایش گذاشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
unearned income
undying
unduly
undulation
undulating
unearthly
unease
uneasily
uneasy
uneatable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان