[فعل]

to unearth

/əˈnɜrθ/
فعل گذرا
[گذشته: unearthed] [گذشته: unearthed] [گذشته کامل: unearthed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کشف کردن از زیر خاک درآوردن

formal
مترادف و متضاد dig up excavate unbury bury
  • 1.A plot to defraud the investors was unearthed by the F.B.I.
    1. توطئه کلاهبرداری از سرمایه‌گذاران توسط "اف‌بی‌آی" کشف شد.
  • 2.The digging of the scientists unearthed a buried city.
    2. حفاری دانشمندان، شهر مدفون شده‌ای را از خاک بیرون کشید.
  • 3.The museum exhibited the vase that had been unearthed in Greece.
    3. موزه، گلدانی را که در یونان کشف شده بود، به نمایش گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان